Fars-Türk

Saturday, July 23, 2005




سؤزوموز
خانم مهري گرايلو: شهردار ساوه- آذربايجان


از وئبلاگ مركزى-آذربايجان (وئبلاگ ويژه نواحى آذربايجانى-تركى استان مركزى)


١- در اخبار آمده بود كه خانم "مهرى روستايى گرايلو" به سمت شهردارى شهر ساوه آذربايجان (در استان مركزى) انتخاب شده است. خبر چنين است: "نخستين شهردار زن ساوه: برای نخستين بار در ساوه يک زن به عنوان شهردار انتخاب شد. مهری روستايی گرايلو در جلسه شورای اسلامی شهر ساوه با رای قاطع هفت عضو شورای اسلامی شهر ساوه به عنوان شهردار اين شهر انتخاب شد. شهردار جديد ساوه دارای مدرک تحصيلی کارشناسی ارشد در رشته مديريت دولتی است و تاکنون عضو دو دوره شورای اسلامی شهر، دبير کميسيون بانوان و جوانان ساوه، عضو هياتهای حل اختلاف قوه قضاييه در ساوه و مشاور فرهنگی و امور بانوان فرمانداری اين شهرستان بوده است.خانم روستايی گرايلو به زودی کار جديد خود را آغاز خواهد کرد و امور مربوط به ارايه خدمات شهری ساوه را به عهده خواهد گرفت". شهرستانهاى آذربايجانى استان مركزى٬ همچنين از جمله مناطقى از ايران بودند كه در آنها دو زن (شهلا ميرگلو بيات از ساوه و اشرف جواهری از اراك و كميجان) توانستند در انتخابات اخير مجلس٬ به مرحله دوم راه يابند. (از ديگر نمايندگان زن مجلس هفتم٬ مهرانگيز مروتى از خلخال-آذربايجان٬ رفعت بيات از زنجان-آذربايجان و فاطمه آجرلو از كرج-آذربايجان مىباشند).


٢- به همين مناسبت نوشته زيرين در باره تيره هاى ترك گرايى-قرائى را از وئبلاگ مركزى-آذربايجان - مختص نواحى آذربايجانى استان مركزى و توده ترك ساكن در اين نواحى - در اينجا نقل مىكنم. اين نوشته بازنويسى و تكميل نوشته اى قبلى در سؤزوموز بنام "تركهاى گرايلى و قرايى در خراسان٫ نغمات گرايلى و قرايى در موسيقى تركى" است و آنرا به خانم مهرى گرايلو٬ همه اهالى شهرستان ساوه و ديگر نواحى آذربايجانى استان مركزى٬ و به همه همزبانان و همتباران ترك گرايلو-قرائى ايران٬ در آذربايجان٬ فارسستان و خراسان تقديم مىكنم.


گيرايلى- قرايى


در ميان تيره هاى خلق ترك در ايران امروزه به دو فرم گيراى (گراي) و قراى (قرائي) برخورد مىشود [١]. گرايلى-قرايىها (گراييلى٬ گرايلي٬ گرايلو٬ گريلو٬ قرايلو٬ قرائى٬قرايى٬ قرايي٬ قارايى٬ قارا ايتلي٬...... )٬ تيره هايى اصلا ترك زبان و ترك تبار و زيرگروهى طائفه اى-تبارى از دو خلق ترك (ترك آذرى٬ ترك ايرانى) و تركمن مىباشند:


گيرايلى - به نام گراي-گيراى در آذربايجان (اورميه٬ ساوه٬ همدان٬ ساوجبلاغ) ٬ فارسستان (فارس٬ كاشان٬ در ميان طوائف قشقايى و خمسه و ممسنى)٬ تركمنستان (راميان)٬ و خراسان (سبزوار٬ اسفراين٬ بجنورد) .... برخورد مىشود. "گيراى" ويا "گراى" در زبان تركى اسم مذكر بوده و شكل تصغيرى كلمه "كر" تركى (به معنى ديو) به شكل "كر+ئى" است. اين اسم در آذربايجان شمالى هم در نامگذارى اشخاص و هم محل بكار مىرود. همچنين نام مذكر "گئراى" در تركى٬ به معنى "آبى روشن" ويا "آبى آسمانى" است. اشكال مختلف اين كلمه به صورتهاى "كئرئى"٫ "كيرئى"٫ "كيراى" و "گيراى" در نامهاى طوائف مختلف خلقهاى تركى آذرى٫ تركمن٫ ازبك٬ باشقيرد٫ تاتار٬ قزاق حفظ شده است. ريشه نام تيره هاى ترك "گرايلى" (در آذربايجان و نيز در راميان گلستان و بجنورد خراسان و كاشان فارسستان ....) به طور قطع و نيز نام تيره هاى ديگر "قراى" (قارايى) (در تربت حيدريه خراسان و سيرجان كرمان ....) محتملا همين كلمه است. (در ميان قزاقهاى قزاقستان در قرون وسطى طائفه اى كه در نام خود هر دو كلمه را يكجا دارد٫ بنام "قارا گيراى" وجود داشته است).


گيراى لقب نخستين خان تاتار كريمه (در ساحل شمالى درياى سياه٫ واقع در اوكراين) و پس از وى لقب همه خانهاى تاتار كريمه و داغستان ويا شاهزادگان منسوب به اين خانها بوده است. منطقه شبه جزيره كريمه موطن تركهاى (تاتار) يهودى موسوم به قاراييت ويا قاراييم نيز هست كه محتملا با طوائف گرايلى-قارايى پيوندهايى دارند. بسيارى از محققين٫ قاراييت-قاراييم هاى مذكور را از اخلاف تركهاى خزر احتمالا آميخته شده با هونها شمرده اند. برخى از محققين گراىها را اصلا باقيمانده تركان قپچاق كه در سده هاى نخستين ميلادى در سطح روسيه و اروپا پخش شده و دولتهاى چندى تاسيس نموده اند دانسته اند. مسئله رابطه طوائف قرائى ايران با طائفه تركى ديگرى بنام قارا ويا قارايى در دشت قبچاق (قرن ١٣) هنوز محل مباحثه است.


علاوه بر تركان٬ در ميان ديگر خلقهاى آلتايى مانند بوره ت و مغول هم٬ طوائف و تيره هايى با نام گراى-قاراى (با پسوند تصغيرى ت به شكل "كئرئ+يت=قريت"٫ "قارائيت")٬ از جمله طائفه مشهور كرائيت-قرائيت مغول كه بر مذهب نسطورى مسيحى بوده اند٬ ديده مىشود. (كلمه با ساقط شدن "ت" پسوند تصغير٬ به گراى تبديل شده است. گراى در زبان مغولى به معنى "لايق"٬ "مناسب" و "شايسته" است). دسته اى از محققين گراى ها را در ارتباط و بازمانده كرائيتهاى مذكور مغول دانسته اند [٢]. در اسفراين و سبزوار خراسان نيز گروههايى با همين نام قاراايتلي (گرايلى) ساكن اند.


قرايى - در تربت حيدريه استان خراسان تيره اى از تركهاى آذرى بنام قرائى (قرايى)٬ همچنين در استان كرمان طوائف قرايى٬ قرايى سيرجان و قرايى ترك در نواحي رشتخوار٬ سيرجان٬ علىآباد و نازىآباد زندگى مىكنند. در بعضى از منابع نام اين تيره ها برگرفته شده از كلمه قاراى تركى دانسته شده است. "قارا" ويا "قاراجا" (به رسم الخط فارسى "قرا" ٫ "قراجه") در تركى معانى بسيارى دارد. سياه يكى از آنهاست. قارا (معادل خاراى مغولى) در تركى باستان رنگى است كه به عنوان كد شمال بكار مىرفته است مثل قاراخانيان يعنىخانان شمال٫ (همچنين قراختايى ها)٫ قارا دنيز يعنى درياى سياه كه در شمال قرار دارد (در مقابل آق دنيز٫ مديترانه كه در جنوب قرار دارد). در نام شاهان و سلاطين ترك كلمه قارا (قرا) به معنى قوى و نيرومند است. مثل قاراملك٫ قاراجوق و غيره. فرشهاى مشهور طايفه قرايى خراسان هم به سبب انتساب به اين طائفه ترك و همچنين به سبب مقاوم بودنشان قرايى ناميده مىشوند. طائفه ترك آذرى قرايى مانند ديگر طوائف ترك ايران فرشهاى نفيسى مىبافند كه بنام خودشان٫ قرايى معروف است (بلوچها هم شروع به بافتن فرشهايى با اين نام كرده اند).


همچنين در مقابل رده و رتبه دون و پايين٫ قارا رتبه ى بلند و مرتبه بال و يا آنكه از ميان مردم عادى به مقامات بالاى حكومتى صعود كرده است را مىرساند. مانند قارا خان٫ قارا اوردو٫ قارا دون ٫ قاراپاپاق٫ قاراگؤزلو. و يكى از آخرين معانى قارا توده انبوه٫ متراكم و بىشمار است. مانند قارا قويونلو ها كه اتحاديه اقوام بىشمار تركى در مقابل آق قويونلو ها (با تعداد اندك قبائل) بوده اند. همچنين سركرده و بگ هايى كه تبعه شان كم شمار بود بيشتر لقب آق داشته اند تا قارا. در نامهاى جغرافيايى مانند قاراداغ٫ قاراجاداغ٫ قاراباغ٫ قارا سو٫ قاراتپه و غيره هم قارا نه به معنى سياه بلكه به معنى انبوه و متراكم است.


تركهاى گيرايلى –قرايى در ايران:


گراي-قرائى ها تيره هايى از تركها مىباشند كه در ناحيه بسيار وسيعى از دشت قپچاق و شرق اروپا تا خاورميانه و آسياى صغير و از جمله در ايران و آذربايجان و تركيه پراكنده شده اند. سر جان ملكم ادعا نموده است كه "قرايىهاى ايران تاتارهايى هستند كه تيمور آنها را همراه با خود آورده و بخشى را در تركيه٬ بخشى ديگر را در خراسان اسكان داده است[٣]. اين گروه خير پس از مرگ تيمور در سال ١٤٠٥ متفرق شده تا آنكه نادرشاه (سلطنت ١٧٤٧-١٧٣٦) در صدد متشكل نمودنشان بود آنها را در دوباره خراسان گرد هم آورده است."


در آذربايجان جنوبى و شمالى: تيره هاى قرائى-گرايى در آذربايجان در هر دو سوى رود ارس٬ اقلا تا قبل از سال ١٧٣٥ ساكن بوده اند. سياح آدام اورلئاروس كه به سال ١٦٣٨ در آذربايجان در سفر بوده است٬ در ليست طوائف مغان آذربايجان٬ نام گرايىها را هم ذكر مىكند. محمد مهدى در تاريخ جهانگشا٬ از دو خان گنجه در آذربايجان شمالى به نامهاى "فتح قرائى" و "اسلام قرائى" كه محاصره شهر توسط نادرشاه پادشاه دولت تركى –آذربايجانى افشار٬ در سال ١٧٣٥ را تسهيل نموده اند ياد مىكند. اما بعد از سالهاى ١٧٣٥ چيزى از گرايىهاى آذربايجان شنيده نشده است. شايد به اين دليل كه اين گروه تماما به يكجانشينى گذر نموده٬ بافت طائفه اى خود را از دست داده و در توده خلق ترك در آذربايجان ادغام شده است. نيز احتمال دارد كه مانند بسيارى از طوائف آذربايجان و كردستان در آن دوره٬ بخشهايى از آنان به استان خراسان منتقل شده باشند. در حال حاضر هم در آذربايجان شمالى و هم در آذربايجان جنوبى از گراى-قاراىها نامهاى جغرافيايى چندى به يادگار مانده است. به عنوان نمونه در شهرستان اورميه آذربايجان جنوبى و نيز شهرستان مهاباد (ساوجبلاغ) استان آذربايجان غربى دو روستاى گرايى و در استان آذربايجانى همدان روستايى بنام قراىلار موجود اند.


در خراسان: قرائىهاى خراسان هنگامى كه در سال ١٧٤٩ سركرده شان اميرخان از طرف حاكم افغان احمدخان درانى به حكومت مشهد گمارده شد٬ داراى نقش مهمى در اين خطه گرديدند. اوج قدرت و نفوذ قرائىها در آغاز قرن ١٩ و به سركردگى اسحاق خان قرائى بود. او كه خود پسر خدمتكار سركرده طائفه قرائى بنام نجفعلى خان بود٬ با ساختن قلعه اى در تربت حيدريه قدرت شروع به صعود در نردبان كرد. پس از قتل نجفعلى خان٬ اسحاق خان با دختر وى ازدواج نموده و به سركردگى طائفه رسيد. اسحاق خان دولت محلى خويش را مانند سلطانى روشنفكر اداره مىكرد. در سال ١٧٩٥ اسحاق خان مطيع آقامحمدخان قاجار گرديد اما در دوره راحتتر فتحعلىشاه (١٨٣٩-١٧٩٧) تقريبا از دولت مركزى استقلال كامل خويش را بدست آورد. در سال ١٨١٣ با استفاده از موج افزاينده ناآرامىها بر عليه دولت تركى-آذربايجانى قاجار در خراسان٬ مشهد را اشغال نمود و به همراه هزاره ها (گروهى مغول-ترك تبار و تاجيك زبان شده در خراسان و افغانستان) و ديگر طوائف ناراضى والى خراسان شاهزاده قاجار محمد ولى ميرزا را در قلعه خود بازداشت نمود. با اينمه در مدت كوتاهى ائتلاف طائفه اى اسحاق خان از هم گسست. او كه براى براى عرض حال و طلب بخشايشم بدون هر حاصلى به تهران رفته بود٬ به همراه پسرش حسن علىخان دستگير و هر دو پس از مدتى در مشهد حلق آويز شدند. پس از قتل اسحاق خان پسر ديگرش محمدخان به سركردگى طائفه قرائى رسيد. او نيز در سال ١٨٢٩ شهر مشهد را تصرف نمود و در نهايت توسط پسر ديگر فتحعلىشاه٬ احمدعلى ميرزا مغلوب گشت. او هرگز اوتوريته كامل دولت قاجارى را نپذيرفت و توانست كه دولت نيمه مستقل خود را به نوعى حفظ نمايد.


در اواخر قرن ١٨ تربت حيدريه پايتخت خانات محلى وسيع قرائى بود كه از دروازه هاى مشهد تا خاف گسترده مىشد. در نيمه دوم قرن نوزده سران قرائى عمده قدرت و ثروت خويش و شهر تربت حيدريه نيز احتشام خود را از دست دادند. شهر تربت حيدريه كه هنوز در سال ١٨٤٥ از آبادانى و رفاه برخورداربود در سالهاى ١٨٨٩ در اثر يورشهاى تركمنان و قحطى تماما به ويرانه اى تبديش شده بود. در باره تعداد قرائىهاى خراسان قرون ١٨ و ١٩در آثار سياحان خارجى تخمينهاى بسيار وجود دارد كه همه - با توجه به اينكه در اين قرون نيز اغلب قرائىها به زندگى يكجانشينى آغاز كرده و بافت طائفه اى خود را از دست داده بودند- تخمينى و فرضى است. امروزه در خراسان٬ علاوه بر تربت حيدريه در اسفراين و سبزوار نيز گورههايى از گرايلى-قارا ايتلىها ساكنند.


در تركمنستان جنوبى (ايران): امروزه علاوه بر استان خراسان٬ در استان تركمنستانى گلستان نيز تيره هاى ترك (و نه تركمن) گرايلى بويژه در شهرستان ترك نشين راميان يافت مىشوند. (راميان شهرى ترك نشين در استان تركمن نشين گلستان است). علاوه بر اين گروه گرايلى-قرائىهاى ترك زبان٬ در ميان طوائف يوموت٬ تكه و گؤكلن خلق تركمن نيز مىتوان به تيره هاى گرى-گريلى تركمن زبان برخورد نمود. به عبارت ديگر در استان گلستان٬ هم تيره هاى ترك و هم تيره هاى تركمن گرايلى ساكن مىباشند.


در فارسستان (استانهاى كرمان٬ فارس و اصفهان): گراىها اقلا در سه استان فارسستان يعنى كرمان٬ فارس و اصفهان (كاشان) ساكن مىباشند. طبق اطلاعات اسناد ارتش ايران به سال ١٩٥٦ قرايى-گرايلى هاى كرمان و فارس در دوره صفويان از خراسان در اين نواحى اسكان داده شده اند.


بين سالهاى ١٩٥٧ - ١٩٩٦ تعداد ٤٢٠ خانوار قرائى ترك و ١٠٠ خانوار قرائى (طبع منبع ديگرى جمعا ٥٤٠ خانوار در سال ١٣٤٩)- البته اين٬ تنها شامل آن بخش مىباشد كه هنوز هويت ايلى خود را حفظ نموده بودند- در ناحيه سيرجان استان كرمان فارسستان زندگى مىكرده اند. ييلاق آنها در تابستان از حدود كوههاى خانه سركويى آغاز شده٬ از جاده سيرجان (سعيدآباد) –كرمان مىگذشت و تا نواحى مجاور بلورد امتداد پيدا مىكرد. قشلاق زمستانى آنها در ناحيه عين البقال٬ در عرض درياچه نمك از سعيدآباد بود. تيره هاى آنها عبارت بود از طلابيگى٬ كركى٬ عباسى٬ بگلرى٬ حيدرى و يار احمدى و روستاى تانقو Tangu مركز آنها به شمار مىرفت. ايلهاى قرائى و و قرائى ترك مانند ايلات ترك بوچاقچى (٥٠٠ خانوار در سال ١٣٤٩) در منطقه سيرجان٬ عمدتا تخته قاپو شده و قسمتى هم چادر نشين اند و معاش آنها بر دامدارى و زراعت گندم و نخود و جو مبتنى است. با اين تفاوت كه شتر در زندگى آنها نقش مهمترى دارد. ايل بوچاقچى قالىهاى مرغوبى مىبافند كه گفته شده است كيفيتشان بسيار بالاتر از قالىهاى قرائىها است.


در استان فارس فارسستان نيز چندين گروه گرايى ساكن اند. اينها شامل تيره هايى در طائفه عمله از اتحاديه طوائف تركى قشقايى٬ در طائفه ترك ايناللى (اينانلو) و عرب جباره از اتحاديه طوائف خمسه و همچنين در طائفه بكش از اتحاديه طوائف ممسنى (لر) مىباشند. علاوه بر اين٬ چندين گروه غير طائفه اى گرايلى در دهستان (سار آهان) در نزديك بوانات و در دهستان آباده تشك در نزديك نيريز ساكن اند.


گرايلى و قرايى٬ دو نغمه موسيقى تركى-آذربايجانى


در موسيقى تركى-آذربايجانى: گرايلى-گريلى و قرايى هر دو گوشه هايى از موسيقى ترك- آذربايجانى هستند كه بعضا به اشتباه و حتى در ميان خود تركها به شكل "گليلى" ويا "گريلى" گفته مىشود. نام اين گوشته موسيقى تركى –آذربايجانى از تيره گرايلى گرفته شده است. [٤] "گرايلى" در ادبيات آشيقى آذربايجان-ايران معادل "سماعى" و "وارساغى" ادبيات آشيقى تركيه بوده اما بسيار مفصل تر از آن است. اين فرم هم در ادبيات مكتوب و هم در ادبيات آشيقى آذربايجان يكى از رايجترين٬ قديمىترين و روانترين فرمها بوده جايگاه بسيار مهمى در موسيقى خلق ترك در سراسر ايران آذربايجان٬ خراسان٬ جنوب (فارس٬ كرمان٬ قشقايى٬ خمسه و ....) دارد. شعر آشيقي گرايلي در طول زمان تكامل پيدا كرده و خود داراى نوعهايى مانند همدان گرايلىسى٬ تجنيس گرايلى٬ ديل دؤنمز گرايلى٬ جيغالى گرايلى٬ اليف لام گرايلى٬ ساللاما گرايلى٬ دوبئيتى گرايلى٬ موروتى گرايلى٬ نقراتلى گرايلى٬ روباعى گرايلى و .... گرديده است. گرايلى داراى ٣ ٬ ٥ ٬ ٧ بند است و هر بند از چهار مصرع هشت هجائي تشكيل مىشود. نمونه گرايلى زير از شاه اسماعيل ختايى است:


گؤوهرين گئچمه ين يئرده – Gövhərin geçməyən yerdə
ساتما قارداش٬ كرم ائيله!- Satma qardaş, kərəm eylə!
لعل داشينى٬ چاى داشينا- Lə'l daşını, çay daşına
قاتما قارداش٬ كرم ائيله!- Qatma qardaş, kərəm eylə!


گؤردون بير يئرده آشينا- Gördün bir yerdə aşina
هر نه دئرسن٬ اؤز باشينا- Hər nə dersən, öz başına
يول داشينى٬ يول قوشونا- Yol daşını, yol quşuna
آتما قارداش٬ كرم ائيله!- Atma qardaş, kərəm eylə!


ختايىم چاغيرير اره- Xətayi'm çağırır ərə
دونيا بئله گلمشي زيرا- Dünya belə gəlmiş zira
عاريف اوخون عبث يئره- Arif oxun əbəs yerə
آتما قارداش٬ كرم ائيله!- Atma qardaş, kərəm eylə!


در موسيقى فارسى-فارسستانى: امروزه در دستگاه شور موسيقى فارسى نيز نغمه اى با نام گرايل٫ گرايول - بر گرفته شده از موسيقى تركى- وجود دارد كه سابق بر اين عده اي آن را با ريشه شناسى عوامانه اى گريه ليلي تفسير مي كرده اند. اين نغمه به همراه نغمات بسيار ديگر٬ مشخصا به موازات فارس زبان شدن گروههاى ترك و از جمله گرايى-قرائى در ايران از سوئى و تاثيرپذيرى عمومى خلق فارس از فرهنگ تركى از سوى ديگر٬ به موسيقى موسوم به ايرانى (اما در واقع فارسى) وارد شده است. در واقع يكى از بنيانهاى اساسى موسيقى معروف به ايرانى امروز را مقامات٬ دستگاهها٬ الحان و نغمات گوناگون اقتباس شده از موسيقى تركى – آذربايجانى تشكيل مىدهد. با تاسف بسيار تقريبا تمام مقامات٬ دستگاهها٬ الحان و نغمات موسيقى تركى – آذربايجانى اقتباس شده مذكور٫ به نادرستى و ناشايستى٫ از سوى همه فارس انگاران٫ آگاهانه ويا ناآگاهانه با نام و شناسنامه ى جعلى به شكل موسيقى ايرانى (كه تعبيرى غلط است) و حتى فارسى به ايرانيان و جهانيان تقديم مىشود٫ بى آنكه به تركى ويا تركى منشا بودن آنها كوچكترين اشاره اى شده باشد. اين گوشه از رديف دستگاهي موسيقى فارسى٬ مختص ايل و تيره هاى ترك گرايلي است كه سالهاست به وسيله نوازندگاني از استانهاي گلستان (راميان)، خراسان (بجنورد) و پاره اي مناطق كويري (كاشان٬ كرمان٬ فارس٬ ...) ايفا مىگردند.


در سالهاى اخير شاهد اجراى موسيقى از سوى نوازندگان تيره هاى گرايلى-قرايى (از راميان٬ كاشان٬ كرمان٬ فارس) به مناسبتهاى گوناگون بوده ايم. در اين ميان شايسته است كه مخصوصا از هنرنمايىهاى بانوان نوازنده و خواننده گرايلى ياد شود. ساز موسيقي اين نوازندگان دايره است و آوازهايشان عمدتا شامل بر ابريشم بافي، بازيها و لالايي ها، ترانه هاي غربت٬ سوگها و سورهاي آييني و عروسي هاست. موسيقي زنان گرايلى ريشه در تاريخ و مراسم آئيني ايل دارد و در ترانه هايشان به كوچ و مهاجرت٬ رودررويي با كردها و با فتحعلي خان قاجار در دوره صفوي٬ شكست شكر خان و حسين خان سلطان و مهمان پذيري دولت شاه عباس صفوي اشاره ها شده٬ به اعتراضيه ها و شكوه از سلاطين جاى داده مىشود. (پس از آنكه شاه عباس در راستاى سياستهاى ضدتركى خود٬ عده اى از كردان را به شمال خراسان كوچانيد و در شمال خراسان در صدد ايجاد پنج ولايت كردنشين بر آمد٬ اين كردهاى تازه وارد با تركان بومى گرائيلى و بغايرى و ... كه ساكنان اصلى شمال خراسان بوده و از قرنها پيش در اين ناحيه مىزيستند و دامنه هاى كوه شاه جهان را مركز خود قرار داده بودند به زدوخورد پرداختند. با اشغال اين نواحى توسط كردان تازه وارد٬ تركان گرائيلى و بغايرى و... به جنوب منطقه شيروان٬ بجنورد٬ قوچان و اسفراين و درگز مهاجرت كردند). از اين دست٬ اخيرا در نخستين "جشنواره موسيقي زنان نواحي و اقوام ايران" كه به همت مركز موسيقي حوزه هنري و مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري به مدت سه شب برگزار شد پنج بانوي نوازنده از ايل گرايلي حضور داشته اند. در "جشنواره تئاتر آييني و سنتي موسيقي نواحي ايران" نيز "دوستعلي صادقلو" يكى از آخرين بازماندگان گرايلي هاي ايران منظومه "زهره و طاهره" و مدحيه اى از حضرت صاحب عج را ايفا نموده است.


و عاقبت....


مسئله آسيميلاسيون: پراكندگى گروههاى بىشمار تركى در سراسر ايران در دوره هاى گذشته اگرچه مزيتى بشمار مىرفت٬ اما در حال حاضر با اعمال سياست گسترده فارسسازى در ايران٬ به صورت عاملى منفى و تسهيل و تسريع كننده نابودى هويت و زبان و فرهنگ تركى و خلق ترك در ايران در آمده است. تركهاى گرايلى-قرائى زير گروههاى تيره اى-تبارى خلق ترك مىباشند كه در سراسر ايران٬ آذربايجان٬ فارسستان٬ خراسان و تركمنستان پخش شده و مانند ديگر زيرگروههاى خلق ترك٬ بويژه تركهاى ساكن در استان خراسان و فارسستان٬ در معرض نابودى كامل به لحاظ زبانى و فرهنگى و هويت تركى قرار دارند. در واقع بخش بسيار مهمى از تركهاى گرايلى-قرائى متاسفانه اكنون هم كاملا فارسزبان (در تربت حيدريه. مانند طوايف ديگر ترك فارس زبان شده در خراسان تيمورى ها٫ هزاره ها٫ چهار اويماقها ...)٬ كردزبان ؟ (در اطراف بجنورد) و احتمالا لرزبان ؟ (در طائفه بكش لرهاى ممسنى٬ مانند طائفه ديگر ترك آقاجرىها) گرديده اند (احتمالا اكثر گروههاى گرايى-قرائى كه در جشنواره هاى موسيقى نواحى ايران شركت مىنمايند از اين دسته اند). با ادامه وضعيت فعلى در ايران٫ بقاء تركهاى قرايى هم بعد از يكى دو نسل با تاسف فراوان٫ بسيار بسيار نا محتمل مىنمايد. ايجاد فرهنگستان (دولتى و غيردولتى) تركىشناسى و شعبه طوائف و ايلات ترك در آن٬ تاسيس كانالهاى راديو-تلويزيونى سراسرى تركى و آغاز آموزش به زبان تركى و رسمى نمودن زبان تركى در ايران از جمله تدابير لازم و عاجل براى متوقف و معكوس نمودن روند فارس شدن گروههاى ترك در ايران بويژه گروههاى پراكنده و ايلى ساكن در خارج آذربايجان مىباشند.


اشتراك در پيدايش قوم فارس: گرايلىها- قرائىها علاوه بر خلق ترك و تركمن٬ در تشكل قوم فارس -به طور مشخص در تشكل تبارى فارسزبانهاى امروزى تربت حيدريه - و نيز برخى گروههاى كردزبان حتى لرزبان نيز اشتراك و نقش مهمى داشته اند. يكى از فوائد جنبى بررسى گروههاى تاريخى- تبارى – طائفه اى ترك در ايران٬ آشكار شدن نقش آنها در تشكل قوم فارس ويا به عبارت ديگر نشان دادن بىپايگى افسانه و دروغ آريائىنژاد بودن و خلوص نژادى گروههاى فارس زبان امروزى ايران است. اساسا نبايد فراموش نمود كه قوم موسوم به فارس در ايران آميخته و محصول تركيب به تقريب سىدرصد ترك تبار٬ سىدرصد عرب تبار٬ سى درصد بوميان گوناگون غير ايرانىزبان٬ غير ترك و غير عرب و ده در صد گروههاى ايرانى-تاجيك زبان اند كه به مرور زمان به زبان فارسى درى متكلم گشته اند. (از جنبه تاريخى زبان فارسى درى٬ زبان هيچ گروه بومى ايران نبوده است).
--------------------------------------------------------------------------
[١]- برخى از ملىگرايان افراطى فارس سعى در ساختن شناسنامه جعلى براى گرايلى كرده و ريشه آن را از "گريه ليلى" دانسته اند. همين همه فارس انگاران٫ در نبود مراكز تركى شناسى در ايران و محروم بودن تركهاى ايران از خواندن و نوشتن و آشنايى با زبان و فرهنگ و تاريخ و تبار خود٫ نام ايل "افشار" تركى را هم از افشردن فارسى٫ "بيات" تركى-مغولى را از بيت عربى٫ "آغاجرى=آغاج ارى" تركى را آقايى كه جر مىزند .... شمرده اند.
[٢] سايت هاى زير مربوط به تركهاى گرايى-قرائى و نيز قارائيت-قارائيم يهودى جهان است:
Karay Türkleri, Hazarlar ve Karaylar, KARAYLARIN ÜYI / KARAIM HOME PAGE, Qэrэm qaraimleri (qaraylar), Qaraimler halq olaraq yoq olmaqtadır, Karaites and Karaism: Recent Developments, Karay Türkleri
[٣]- قاراىها از دير باز در سطح تركيه پخش شده و از مشهورترين مراكز آنها در اين كشور اديرنه و قاراكوى استانبول بوده است. نام قاراكؤى مبدل شده كاراى كؤى است.
[٤]- به نام طوائف و تيره هاى ترك در الحان و نغمه ها و دستگاهها و گوشه و مقام هاى موسيقى و ادب ترك و بويژه آذربايجانى بسيار برخورد مىشود. مانند همين "گرايلى"٫ "قرائى"٫ "بيات" (در موسيقى) و "بياتى" (در ادبيات٫ معادل "مانى جناس دار" در ادبيات عاشقى تركيه)٫ "افشارى-اووشارى" (در موسيقى)٫ "قجرى" (در موسيقى)٫ "وارساغى" (بيشتر در ادبيات عاشيقى تركيه)٫" شاهسئونى"(موسيقى)٫ "تركمه" (موسيقى)٫ "قره چى" (موسيقى).... كه همه از نام گروههاى مختلف ترك گرفته شده اند.

گئرچه يه هو !!!!


Home [Powered by Blogger]