Fars-Türk

Saturday, July 23, 2005




شاهسونهاي استان فارس

كريمزاده، محمد. "شاهسونهاي فارس، پيشينه تاريخي شناخت شاهسونها". دوره 12، ش 136 و 137 (بهمن و اسفند52): 75-78، تصوير.

خلاصه: موقعيت جغرافيايي، پيشينه تاريخي شاهسونها، مسكن اصلي آنها ـ شرحي بر روستاي محمدآباد و اطلاعايت از زندگي شاهسونهايي كه تخته قاپو شدهاند، ايجاد بناي قلعه سرخ.

شاهسَوَنهاي فارس «پيشينة تاريخي و شناخت شاهسَوَنها»
محمد كريمزاده
از تحقيقات مركز ملي پژوهشهاي مردمشناسي و فرهنگ عامه
اشاره: ارتفاعات اهر و مشكينشهر و كنارههاي رود ارس و بعضي ديگر از نقاط آذربايجان خاوري مسكن كوچنشينان و روستايياني است كه شاهسون ناميده ميشوند.

اين گزارش كوششي است براي شناخت چگونگي پيدايي شاهسونها و عمل پراكندگي آنان در گوشه و كنار ايران و گريزي به چند و چون پديداري و سكونت شاهسونان فارس در حوالي درياچهي بختگان، با اين اميد كه اين گزارش با همهي كوتاهي آغازي باشد براي پژوهشهاي بيشتر از جانب محققان در جها شناختن و شناساندن شاهسونان ايران.
* * *
قلعه قرمز محمدآباد

پيشينهي تاريخي شاهسونان به زمان پادشاهان صفوي ميرسد نويسندگان تواريخ و سفرنامهها در اين قول معتقند كه شاهعباس بزرگ براي كاستن نفوذ و نيروي حكمرانان سي و دو طايفهي قزلباش كه درآن روزگار تمشيت و ادارهي همهي امور مملكت را در دست داشتند و قدرتي بزرگ و خودكامه در برابر پادشاه بشمار ميآمدند به ايجاد سپاهي مجهز و منظم در يكدستهي پيادهي تفنگدار و يكدستهي سواره همت كرد.
عليالظاهر، بهانهي آن پادشاه از تشكيل و تجهيز اين قشون پديد آوردن نيروئي رزمآور و ورزيده در برابر قواي «ينكيچري» دولت عثماني بود اما هدف واقعي و پنهاني وي مقابله با امراي خودسر و نافرمان قزلباش و ازميان برداشتن قدرت و اعتبار ايشان بشمار ميآمد.


هيچيك از تاريخنويسان و سفرنامه پردازان روزگار صفوي از دو دسته سپاهي كه شاهعباس براي در هم كوبيدن قدرت امراي قزلباش پديد آورد بهنام «شاهيسيون» يا «شاهسون» ياد نميكنند. بلكه به وضوح در نوشتههاي خود دستهاي از آنان را «غلامان شاهي» و دستهي ديگر را «تفنگداران» مينامند و مينويسند كه افراد دستهي غلامان يا «غلامان خاصة شريفه» بيشتر از طوايف گرجي و چركس و ارمني برگزيده ميشوند و رئيس ايشان را «قوللر آقاسي» ميگويند و ميافزايند كه آن دستهي ديگر يعني تفنگداران از روستائيان ورزيده- و گاه شرور- و رعاياي ولايات مختلف ايران انتخاب ميشوند و مانند غلامان از خزانهي دولت مواجب ميگيرند و «هنگاميكه جنگي در كار نيست به كشت و زرع» در ولايات و بلوكات اشتغال ميورزند. اما وقتيكه جنگي در ميگيرد و به وجود آنان نياز ميرود «فوراً به خدمت حاضر ميشوند». رئيس اين گروه از سپاهيان تفنگچي آقاسي نام دارد.

با اشارههاي آشكار و صريحي كه نويسندگان تواريخ و سفرنامههاي زمان صفوي بهنام و طبقه و اصل و نسب سپاهيان ويژهي شاهعباس مينمايند جاي هيچ ترديدي نميماند كه درآن روزگار دستهاي از آن قشون را تفنگداران و دستهاي ديگر را غلامان يا قوللر ميخواندند و عنوان شاهسون بر هيچكدام از آنان اطلاق نميشده است. پژوهش بيشتر در اين زمينه نشان ميدهد كه اصطلاح شاهي سيوني و شاهي سيون- كه سابقهي آن به روزگاري پيش از تولد و سلطنت شاه عباس و تشكيل آن دو دسته قشون ميرسد- در دوران صفويان مفهومي غير از سپاهيان ويژهي شاه عباس دارد و از آن معناي دوستاري شاه و فداكاري و جانبازي در راه آن «مرشد كامل» برميآيد. يكي از پژوهشگران آگاه تاريخ صفويان در اين زمينه چنين مينگارد:

«چيزي كه تمام طوائف گوناگون قزلباش را در زمان شاه اسمعيل صفوي به يكديگر پيوسته و بهصورت نيروي واحدي در آورده بود، شاهيسيوني يا دوستداري شاه و فداكاري و جانفشاني در راه مقاصد مقدس آن مرشد كامل، يعني جهاد با كفار و ترويج مذهب شيعة اثنيعشري و تقويت و تحكيم سلطنت نوبنياد صفوي بود …. تاجري ايتاليائي كه در آغاز كار شاه اسمعيل در ايران بوده است، در بارة ارادت و ايمان و فداكاري طوائف قزلباش نسبت به آن پادشاه مينويسد: متابعان اين صوفي (شاه اسمعيل) خاصه لشگريانش او را مانند خدائي ستايش ميكنند. برخي از ايشان بيسلاح به جنگ ميروند و معتقدند كه مرشد كامل نگاهبان و مراقب ايشان است.

باتوجه به اينكه فرمانروائي صفويان در آغاز روي كار آمدنشان داراي جنبهي پيشوائي و انگيزهي مذهبي بود و «صوفيان قزلباش شاه اسمعيل را …. مانند پدرش شيخ حيدر و نياكان او پيشواي مذهبي يا به اصطلاح خود مرشد كامل ميدانستند»؛ اين فداكاري و جانبازي يا شاهيسيوني در راه آن پيشوايان مذهبي پذيرفتني است.

اما با گذشت زمان اين اصطلاح كه نخست انگيزهاي براي يكپارچگي و همبستگي سي و دو طايفهي قزلباش و همراهي و ياوري صادقانهي آنان با شاهان صفوي براي گسترش دامنهي پيروزيها و ترويج مذهب شيعه بود، معنائي ديگر به خود گرفت و به صورت دستاويزي براي گريز از خشم شاه يا اظهار پشيماني و طلب مغفرت از خيانت به درگاه وي در آمد. به همين سبب در تواريخ صفوي مضاميني از اين دست بسيار ميبينيم كه شاهزادهاي به هنگام اختلاف با امدادي قزلباش براي ايجاد تفرقه و آشوب در ميان سپاهيان ايشان «فرمان داد شاهيسيون كنند يعني در شهر جار بزنند كه ….. هركس كه فرمانبردار و هواخواه دودمان صفوي است بر در دولتخانه حاضر گردد ….» و در كارآئي اين حربه ميخوانيم كه چون «طوائف ….. صلاي شاهيسيوني شنيدند تزلزل در اركان جمعيت ايشان افتاد ….».

مفهوم اخير شاهيسيوني نيز با گذشت زمان دستخوش ديگرگوني شد و تعبير امروزين از آن برخاست.

اين تعبير يعني اينكه شاهسونان را بازماندگان سپاهيان ويژهي شاه عباس ميدانيم، معنائي است كه پس از انقراض سلسلهي صفويان از جانب مردم شهرنشين و مورخان در مورد دستهاي از قشون ويژهي شاه عباس عنوان گرديد و بعدها «به كلية كوچنشينان آذربايجان اطلاق شد ….».
نويسندگان روزگار قاجار و زمان ما در بارهي چگونگي تشكيل سپاهياني بنام شاهسون مطالبي كم و بيش همسان دارند و يادآور ميشوند كه چون «جمعي از نمك بحرامان قزلباشيه بر شاه عباس خروج كرده پاي جرأت و جسارت پيش نهادند شاه فرمود شاهسون گلسون يعني هركه شاه را دوست دارد بيايد (!) لذا از هر فرقه آمده طاغيان شاه را شكست دادند پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهادند در ميان آن طايفه طوايف مختلفه است مسكن ايشان در ملك منان و آذربايجان و عراق و فارس و قليلي در خراسان و كابل و كشمير سكونت دارند».
* * *
مسكن اصلي شاهسوناني كه امروز در ايران زندگي ميكنند. استان آذربايجان شرقي است و در حدود هشت هزار خانوار از اين ايلات در ارتفاعات اهر، مشكينشهر و كنارههاي رود ارس ييلاق و قشلاق ميكنند.

قبائل يا تيرههائي ديگر بههمين نام در نواحي ديگر ايران بسر ميبرند كه كيفيت زندگي آنان هنوز به درستي مورد تحقيق و بررسي قرار نگرفته است.

از آن ميان تنها چند و چون زندگي و معيشت شاهسونان فارس بر ما روشن است كه در اين نوشته به اختصار از آن ياد ميشود. شاهسونان فارس كه تيرهاي از ايل اينانلو يا اينالّو بهشمار ميآيند در سواحل جنوبي درياچهي بختگان و حدود شهرستان نيريز زندگي ميكنند.

صاحب فارسنامه ناصري در مورد پيشينهي تاريخي آنان مينويسد كه اصل اين اينانلو از «تركستان است كه در زمان سلاطين مغول بفارس آمده توقف نمودهاند و در بيشتر اوقات چندين هزار نفر لشگر سواره و پياده ازاين ايل در ركاب سلاطين خدمت نمودهاندּ قشلاق اين ايل يعني جاي زمستانة آنها بلوك حفر و داراب و فساست و ييلاق آنها بلوك رامجرد و مرودشت …. و اين ايل بهچندين تيره قسمت شدهاند مانند:
ابوالوردي، اسلاملو، افشار اوشاغي، اميرحاجي، ايرانشاهي، بلاغي، بيات، چهارده چريك، چيان، رادبگلو، دهو، ديندارلو، رئيسبگلو، زرندقلي، سُركلو، سكّز، قورت، قرهقره، چغيلو، كرائي، گوكپر، [غلامحسينخان شاهسون سرتيپ توپخانه مباركه ولد الصدق حسينخان شهابالملك ميگفت كه در زمان شاه عباس كه بعضي از ايلات شاهيسون شدند اجداد من با طايفة خود ازاين كوگپر برخواسته (برخاسته!) شاهيسون شدند يعني شاه دوست]؛ محمود بگلو، يا عزلو».

آگاهيهاي بيشتر دراين زمينه حاكي از آنست كه پنجهزار خانوار از ايل اينانلو « از سنه 1295 زندگاني چادرنشيني را ترك گفته و به زراعت (پرداختهاند) و محل اقامت آنها بيشتر در مشرق و جنوبشرقي ايالت فارس است ….».
* * *

امروزه بزرگترين روستاي شاهسون نشين فارس دهكدهي محمدآباد از دهستان خير شهرستان اصطهبانات است كه هشتاد و پنج خانوار درآن زندگي ميكنند.

پيرمردان اين روستا از قول پدران خود نقل ميكنند كه شاهسونان فارس پيش از تختهقاپو شدن در حدود ششصد خانوار بودهاند و در درههاي جنوبشرقي شيراز ييلاق و قشلاق ميكردهاند. سردسيرشان حدود آبادهي تشك (taçk) و گرمسيرشان سواحل جنوبي درياچهي بختگان و حوالي داراب بوده است.

و شيرمحمدخان شاهسون كه از جانب قوام شيرازي حمايت ميشده است بر آنان كلانتري داشته است. پس از تختهقاپو شدن ايل اينانلو شيرمحمدخان با تعدادي از خانوارهاي شاهسون در روستائي بهنام «سجلآباد» سكونت كرد. پيشينهي روستاي سجلآباد- كه امروز نام و نشاني ازآن در دهستان خير نميتوان جست از جهتي با دهكدهي محمدآباد نسبت و پيوند دارد.

براي دريافت اين پيوند و نسبت بايد دانست كه شاهسونان فارس كه از ديرباز در درّههاي جنوبشرقي شيراز ييلاق و قشلاق ميكردند با روستاي سجلآباد- كه در مسير اطراق تابستانه و كوچشان بود- در تماس و مراوده بودند و با مردم آن داد و ستد داشتند و برخي ازآنان هم به عللي از جمله مرگ و مير دامهايشان در كنار سجلآباد سياه چادرهاي خود را برافراشته بودند و همانجا ماندگار شده بودند و به كشت و كار پرداختهبودند.

در اثر گذشت زمان تعداد اينگونه خانوارها افزوني يافت و سجلآباد بهصورت روستائي درآمد كه در حدود نيمي از ساكنانش شاهسونان چادرنشين بودند. به سبب ناامنيهاي زنان و راهزنيهاي بيشكار كلانتر شاهسونان- شيرمحمدخان- بر آن شد كه براي نگهداري دامهاي خود و قبيلهاش از دستبرد شبانهي راهزنان، در اطراقگاه ييلاقي شاهسونان قلعهاي بنا كند و چون به پشتيباني خويشاوندان خود كه در اطراف سجلآباد ماندگار شده بودند، چشم داشت حوالي آن روستا را براي اين مهم مناسب يافت و دركنار سجلآباد قلعهاي بنا كرد اين قلعه كه دراثر سرخي خاكهاي منطقه نماي سرخي دارد هنوز در زاويهي شمالشرقي روستا پديدار است. (عكس شماره1)

با ايجاد اين قلعه پيوند شاهسونان با سجلآباد و مردمش استوارتر شد و در همان زمان «محمد نعيمي» نامي يكي از مالكان محلي كه قسمتي از زمينهاي سجلآباد را در تصرف داشت براي بهرهگيري بيشتر ازآن زمينها و گماشتن شاهسونان بهكار كشاورزي به ايجاد قناتي كمر بست و بدين ترتيب قنات محمدآباد- كه از دامنههاي غربي رشتهي شمالي كوهستان «تودج tudej» ميآيد و يكي از بزرگترين و پرآبترين قناتهاي دهستان خير است- دائر شده و براي شاهسونان سجلآباد هم اشتغالي مناسب فراهم آمد.
اشتغال عمده زنان قبيلة شاهسون ريسندگي و بافندگي است

در سال 1295 كه شاهسونان فارس در دهستان رستاق شهرستان نيريز و دهكدههاي كوچك ديگر مانند چنار و مشرق نيريز- هُرگان،- مشرق نيريز-، اللهآباد- شمالغربي اصطهبانات-، حاجيآباد شمال اصطهبانات خاكي شدند شيرمحمدخان كلانتر با انبوهي از خانوارهاي شاهسون به قلعة قرمز روي آورد و بدينترتيب بزرگترين روستاي شاهسوننشين استان فارس در سواحل جنوبي درياچهي بختگان پديد آمد. سجلآباد روستائي كوچك بود. با قناتي نه چندان پُر آب و كشتزاراني نه چندان گسترده و فراخ دامن. به همين سبب با رويش و آبادي و نامآوري زمينهاي محمدآباد آوازهاش به فراموشي نشست و نام قلعة قرمز محمدآباد برآن سايه گسترد.

شاهسونان امروزين محمدآباد، حتي نميدانند كه روستايشان جانشين دهكدهي سجلآباد است زيرا پدرانشان خانههاي قديمي و متروك سجلآباديان را با گذشت زمان هموار كردهاند و جاي آنها يا خانه ساختهاند و يا بذر پاشيدهاند. امروز تنها نشان آن روستا قناتي كمآب با چند هكتار زمين است كه هنوز نام قنات و زمين سجلآباد برخود دارد و شاهسونان درآن زراعت ميكنند.

پاورقيها
(*) «لفظ ينكيچري تركي است. ينكي به معني جديد و چري مخفف چريك است به معني لشكر» تاريخ ايران تأليف سرجان ملكم جلد اول صفحه 206.
(**) اين مقاله كه يكي از مناصب بزرگ زمان شاه عباس بشمار ميآمد نخست بهعهدهي اللهوردي خان بود و پس از وي بهقرچقايخان تفويض گرديد.
(***) قسمت اعظم اين آگاهيها از صفحات 175 الي 177 كتاب زندگاني شاه عباس اول (جلد اول) بدست آمده است.

1- دراين نوشتهها هرجا كه از شاه عباس نام ميآيد مراد شاه عباس اول يا كبير است.
2- سياحتنامه شاردن ترجمة محمد عباسي ناشر مؤسسه مطبوعاتي اميركبير، فروردين 1336 شمسي جلد هشتم صفحه 211.
3- سفرنامه پيتر دولاواله ترجمهي شجاعالدين شفا. از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب صفحهي 344.
4- براي آگاهي بيشتر ر.ك به صفحات 344 الي 346 سرنامه پيتر دولاواله و صفحات 206 الي 211 سياحتنامه شاردن صفحة 1106 جلد دوم عالمآراي عباسي.
(*) مشابه اين مطلب در تاريخ فارسنامه ناصري صفحه 142 و تارخ ايران تأليف سرجان ملكم صفحه 206 جلد اول و مردمشناسي ايران تأليف هنري فيلد صفحه 131 و فرهنگ نفيسي جلد سوم صفحه 1197 و تاريخ فرهنگ ايران صفحه 233 و لغتنامه دهخدا نقل شده است.
(**) اشارهي صاحب فارسنامه ناصري ضمن آنكه نام اصلي و نسب تيرهي شاهسون فارس را روشن ميكند، تلويحاً اين معني را ميرساند كه تفنگچيان ولايت فارس يعني قشوني كه شاه عباس بهعنوان ذخيره در آن ولايت فراهم آورده بود پساز انقراض سلسلهي صفوي شاهسون ناميده شد.
5- سفرنامه پيتر دولاواله ترجمة شجاعالدين شفاء از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
6- زندگاني شاه عباس اول جلد اول صفحة 83 و نيز صفحة 81 همان كتاب.
7- تاريخ عالمآراي عباسي تأليف اسكندر بيك تركمان از انتشارات مؤسسة مطبوعاتي اميركبير. تهران اسفند 1334 جلد اول صفحهي 299.
8- مقدمه بر جغرافياي انساني ايران تأليف كاظم وديعي از انتشارات دانشگاه تهران 1349 صفحهي 68.
9- بستانالسياحه تأليف حاجي زينالعابدين شيرواني از انتشارات كتابخانه سنائي صفحهي 347.
10- ايرانشهر جلد اول نشريه شماره 12 كميسيون ملي يونسكو در ايران تهران 1342 هجري شمسي صفحة 118.
11- تاريخ فارسنامه ناصري. تأليف مرحوم حاجميرزا حسن حسيني فسائي ناشر كتابخانه طهوري اسفندماه 1336 خورشيدي صفحات 309 و 310.
12- جغرافياي مفصل ايران جلد دوم سياسي تأليف مسعود كيهان مطبعة مجلس از انتشارات كتابخانه ابنسينا صفحه 86.
(*) سجلآباد در گويش معمول محل «شيلآباد çilâbâd» خوانده ميشود.
(**) درگويش عشاير و بوميان روستائي فارس خاكي به معني دهنشين و بادي به معني چادرنشين است.
13- در كتاب جغرافيا و اسامي دهات كشور نام محمدآباد كلات سرخ ذكر شده است اين كتاب از انتشارات اداره كل ثبت و احوال است.
14- قسمت اعظم آگاهيهاي مربوط به دهكدهي محمدآباد را مديون آقاي قدرتالله شاهسون كلانتر شاهسونهاي فارس و خانوادهاش ميباشم.


Home [Powered by Blogger]