Posted
10:44 AM
by Mehran Baharlı
اينالو
اينالّو، يا اَيْنالّو، اينانلو، يكى از ايلهاي ترك زبان استان فارس و بخشى از اينالوهاي ايران كه وابسته به قوم اغوز (ه م) هستند (مينورسكى، .(8 ظاهراً ميان اينالوهاي فارس و ايل بزرگ اوشار يا افشار (ه م) پيوندهايى وجود داشته است و شاخه يا تيرهاي از ايل اينالو، افشار اوشاغى، يعنى فرزند افشار ناميده مىشدهاند (همو، 4 -3 ؛ فسايى، 2/1576).
تاريخ مهاجرت ايل اينالو به استان فارس دقيقاً روشن نيست. فسايى زمان آمدن اينالوها به فارس را در دورة سلاطين مغول، در قرن 7 يا اوايل قرن 8ق آورده است (2/1573). اوبرلينگ احتمال داده كه افشار اوشاغى همراه با گروه اينالو، از نواحى مركزي ايران به فارس آمدهاند، چه، به هنگام فرمانروايى منصور بيك افشار در فارس در 904ق/1499م، افشارها در اين ناحيه بودهاند ( ايرانيكا، .(I/585
در 1278ق/1861م ايل اينالو و ايلهاي باصري، بهارلو، عرب و نَفَر (ه م م) به هم پيوستند و اتحادية ايلات خمسه (ه م) را تشكيل دادند. در آن زمان، ايل اينالو، مانند ايلهاي ديگر احتمالاً داراي يك نظام عشيرهاي منسجم و مبتنى بر گروهبندي نَسَبى و اقتصادي ايلى بوده است.
سازمان ايلى: ساخت نظام ايلى - عشايري اينالو، و وضعيت اجتماعى - اقتصادي و سياسى آن در گذشته روشن نيست. بارث سازمان ايل باصري را نمونهاي از سنخ سازمان ايلى - عشيرهاي ايلهاي كوچندة مناطق جنوبى ايران مىداند (ص و از همين جا مىتوان تصويري در بارة ايل اينالو به قياس حاصل كرد.
تيره در اصطلاح ايلات خمسه مرادف با طايفه به كار مىرود. اسناد تاريخى موجود، به شماري از تيرههاي وابسته به ايل اينالو اشاراتى دارند، ولى تمايزي ميان تيرهها و زير تيرههاي ايل نمىگذارند. فسايى در فارسنامة ناصري (همانجا) از 25 تيرة ايل اينالو نام مىبرد. هنري فيلد كه در 1336ق/1918م به ايران آمده، 14 شاخه يا گروه از ايل اينالو (آيينهلو، آيينلو) و محل زيست هر يك از آنها را نام مىبرد (ص 256- 257) كه نام چند تيره از آنها در فارسنامه نيامده است. بهمن بيگى تيرههاي عمدة اينالو (نام ايل اشتباهاً اينارلو ضبط شده است) را در 1324ش، 8 تيره به نامهاي بيات، بوالوردي، چهارده چريك، ميرحاجلو، افشار، اسلاملو، كرّايى و يغمارلو بر مىشمارد (ص 55). از اين تيرهها تنها تيرة يغمارلو در فهرست فارسنامه نيامده است. نشرية مركز عشايري ايران (نك: مجموعة اطلاعات...، 87) در نموداري از سازمان ايلى اينالو در 1361ش، 11 تيره را ذكر مىكند كه چند تيرة آن در فهرستهاي فسايى، فيلد و بهمن بيگى نيامدهاند.
كم و بيش بودن شمار تيرهها و اختلاف در نام تيرههاي ايل اينالو در فهرستهاي تاريخى، تغييراتى را در شكل سازمان ايلى و پراكندگى تيرهها و زير تيرههاي آن، يا درآميختن بعضى از آنها با ايلها و تيرههاي ديگر و يا يكجانشين شدن آنها نشان مىدهد؛ مثلاً گروهى از تيرة ابوالوردي يا بولوردي - كه زمانى از بزرگترين تيرههاي ايل اينالو بوده - ظاهراً در 1280ق به دهات آسپاس و ابوالوردي شيراز رفتند و سكنى گزيدند (حسن بيگى، 91 -92)، و گروهى ديگر به ايل قشقايى پيوستند و با طايفههاي كشكولى بزرگ و درّه شوري و عملة اين ايل آميختند (پرهام، 257). سايكس (ص 430 ، حاشيه) از 10 خانوار عشاير كوچندة باووردي در سيرجان ياد كرده، و مينورسكى احتمال داده است كه اينان از بولورديهاي اينالو هستند (ص 4 ، حاشية .(2
سازمان رهبري: مطابق با نظام تاريخى - سنتى در سازمان ايلى - عشايري ايلهاي خمسة فارس، از جمله ايل اينالو (نك: بارث، 72 ,55 )، گروهى كدخدا و كلانتر يا خان سازمان رهبري ايل را مىگردانيدهاند. گفتهاند كه از دورة صفوي تا حدود سال 1240ق، حكومت بر ايل اينالو ظاهراً در خاندان خانها يا كلانتران تيرة ابوالوردي مىگشته است (نك: فسايى، 2/1573)، اما بعدها رهبري ايل از تيرة ابوالوردي بيرون آمد و هر چند گاهى در دست يكى از خانهاي تيرههاي اينالو، مانند قورت، سركلو و بلاغى بود (همو، 2/1576).
كوچندگى و دهنشينى: اينالوها همچون ديگر ايلات خمسه، تا پيش از قرن 14ق كوچنده بودند و ييلاق و قشلاق مىكردند. زمستانگاه (قشلاق) ايل، بلوك خفر، داراب و فسا، و تابستانگاه (ييلاق) آنان، بلوك رامجِرد و مرودشت بود. از 1293ق به تدريج گروه بزرگى از اينالوها زندگى كوچندگى و چادرنشينى را رها كردند و در صحراي قرهبُلاغ فسا نشيمن گزيدند و دهنشين شدند (فسايى، همانجا). كوچندگان چادرنشين از راه شبانى و گلهداري در دشت و بيابان، و استقرار يافتگان دهنشين از راه كشت و ورز روي خاك زندگى مىگذراندند.
از آنجايى كه بيشتر تيرههاي ايل اينالو دهنشين شدهاند، و گروهى هم كه كوچ مىكردند به تيرهها و طايفههاي ايلهاي كوچندة ديگر منطقه پيوستهاند، امروز ديگر نامى از ايل اينالو در اجزاء عشاير كوچندة ايل خمسه در سرشماري سال 1366ش ديده نمىشود (نك: سرشماري...، 13-14؛ نيز نك: ه د، ايلات خمسه).
جمعيت: به دست آوردن شمار دقيق جمعيت ايل اينالو، در گذشته و حال به سبب عدم ثبت آمار دقيق جمعيت ايل در دورة كوچندگى اينالوها، و پراكندگى آنها در مناطق مختلف فارس و پيوستن به ايلها و طايفههاي ديگر، و نيز اسكان يافتن آنها در دهات دشوار است. برخى، آماري تخمينى از جمعيت اينالوها در گذشته دادهاند كه هيچيك بر پاية آمارشناسى علمى استوار نيست. مثلاً خانم شيل شمار اينالو را در 1266-1267ق/1849-1850م، 800 ،4چادر و خانه (ص 399 )، و مسعود كيهان در 1311ش، 5 هزار خانوار (2/86) آورده است.
سپاهيگري: ايل اينالو پيوسته گروهى سوار تفنگدار ورزيده و كاركشته براي جنگ و ستيز و تاخت و تاز آماده داشت. اين تفنگداران بيشتر در خدمت شاهان و شاهزادگان و حكومتگران محلى فارس و يا در خدمت خانها و كلانتران ايل بودند و در حفظ منافع اقتصادي و پيشبرد هدفهاي سياسى و نظامى آنان مىكوشيدند. ظلالسلطان (ص 200) در شرح سفرش به آباده - آنجا كه به يك صد تن سوار «عين آلو شاهسون» اشاره مىكند - به احتمال زياد از ايل اينالوي فارس ياد مىكند كه او را همراهى مىكردهاند.
در 1308ق ايل اينالو به نهضت عشايري فارس پيوست و همراه ايلهاي بهارلو و عرب و نفر برضد حكومت وقت فارس شورش كرد و با نيروهاي حكومت محلى و دولت به نبرد پرداخت (بيات، 53). در جنگ جهانى اول (1332-1337ق/1914- 1918م) نيز، اينالوها به رغم كوششهاي خاندان قوام در متحد و همسو كردن ايلات فارس با هدفهاي خود، به قشقاييها پيوستند، و همراه بهارلوها با رهبري صولت الدولة قشقايى با قواي انگليس و پليس جنوب جنگيدند (نك: ه د، ايلات خمسه).
مآخذ: بهمن بيگى، محمدبهمن، عرف و عادت در عشاير فارس، تهران، 1324ش؛ بيات، كاوه، شورش عشايري فارس، تهران، 1365ش؛ پرهام، سيروس، «ايل قشقايى كى و از كجا به فارس آمده است؟»، ايلات و عشاير، تهران، 1362ش؛ حسن بيگى، م.، «قالى بولوردي فارس»، فصلنامة عشايري ذخائر انقلاب، تهران، 1367ش، شم 2؛ سرشماري اجتماعى - اقتصادي عشاير كوچنده (1366ش)، نتايج تفصيلى، ايل خمسه، مركز آمار ايران، تهران، 1368ش؛ ظلالسلطان، مسعودميرزا، تاريخ مسعودي، تهران، 1362ش؛ فسايى، حسن، فارسنامة ناصري، به كوشش منصور رستگار فسايى، تهران، 1367ش؛ فيلد، هنري، مردمشناسى ايران، ترجمة عبدالله فريار، تهران، 1343ش؛ كيهان، مسعود، جغرافياي مفصل ايران، تهران، 1311ش؛ مجموعة اطلاعات و آمار ايلات و طوايف عشايري ايران، نشرية مركز عشايري ايران، تهران، 1361ش؛ نيز:
Barth, F., Nomads of South Persia, Oslo, 1991; Iranica; Minorsky, V., X Ainallu /Inallu n , Rocznik Orientalistyczny, Cracow, 1953, vol. XVII; Sheil, M., Glimpses of Life and Manners in Persia, New York, 1973; Sykes, P., Ten Thousand Miles in Persia or Eight Years in Iran, New York, 1902.
على بلوكباشى
-